از آنجا که شخصیت انسان دارای ابعاد و جنبه های گوناگون است، تربیت او نیز ابعاد گوناگون دارد که از مهم ترین آنها می توان به ابعاد جسمی، اخلاقی، اجتماعی و عقلی او اشاره کرد. حال این پرسش مطرح است که آیا فقه می تواند در این ابعاد نقش داشته باشد یا خیر؟ از بررسی فقه مشخص می شود که پاسخ این پرسش مثبت است و در فقه به نحو مطلوبی به این موضوع توجه شده است. در اینجا چگونگی اثرگذاری فقه در ابعاد تربیت را بررسی می کنیم:
 

تربیت روحی

 تربیت روحی و درونی از ابعاد مهم تربیت و دربردارنده رابطه انسان  با خداوند است. اهمیت این بعد از آن جهت است که تربیت درونی و روحی فرد، پیش درآمد تربیت در بعد اجتماعی و بیرونی اوست. انسانی که بر خویش مسلط شود و درون خویش را آباد و رابطه خود را با خداوند اصلاح کند، در اصلاح رابطه خود با دیگران موفق تر خواهد بود. از این رو، در فقه به پرورش این بعد بسیار اهمیت داده شده و نخستین بابهای فقهی و گسترده ترین آنها به این بعد از ابعاد وجودی انسان اختصاص یافته است. به طور کلی بخش عبادات فقه، تأمین کننده این بعد تربیتی است و در این زمینه، بابهایی چون نماز، روزه و حج نقش مهمی دارند.
 

تربیت اجتماعی

در فقه به روابط اجتماعی مکلفین توجه ویژه ای گردیده، و بخش عمده ای از آن به تنظیم روابط اجتماعی، به ویژه مسائل حقوقی مکلفان اختصاص یافته است. هسته اولیه روابط اجتماعی از رابطه والدین با یکدیگر و والدین با فرزندان در قالب روابط اعضای خانواده شکل می گیرد و سپس به شبکه بستگان می رسد و سرانجام، انسان با همه افراد جامعه و گروهها روابط اجتماعی برقرار می کند و شبکه ارتباطی او کامل می شود. فقه اسلامی در تمام این روابط حضور فعال دارد و به تناسب برای آنها احکام ویژه ای قرار داده است. در زیر به نمونه هایی از این موارد اشاره می کنیم:
 
 یک. رابطه زن و شوهر: در فقه روابط و حقوق متقابل زن و شوهر به شکل برجسته ای مورد توجه قرار گرفته و دو باب مهم نکاح و طلاق به این امر اختصاص یافته است که در آنها مسائل متعددی از قبیل ویژگی های مثبت و منفی زن و شوهر، حقوق واجب متقابل، نوع روابط و مانند اینها مطرح شده است.
 
دو. رابطه والدین و فرزندان: در فقه از رابطه و حقوق متقابل والدین و فرزندان بحث شده است. در باب نکاح، مبحث «احکام الأولاد»، که حاوی مسائل و احکام متعددی است، به تبیین احکام و وظایف والدین در برابر فرزندان اختصاص یافته است.
همچنین مبحث نفقه واجب - که در دوران کودکی نفقه فرزندان بر والدین و در دوران پیری و ناتوانی نفقه والدین بر فرزندان واجب می شود ارث والدین و فرزندان، وجوب قضای نمازهای پدر بر پسر بزرگ تر، و اختصاص حبوه به پسر بزرگتر، و جایز نبودن روزه و حج و اعتکاف مستحبی فرزند در صورتی که سبب اذیت والدین شود، همه از موضوعات فقهی ناظر به روابط والدین و فرزندان است.
 
سه. رابطه بستگان: رابطه خویشاوندی نیز شکل دیگری از روابط اجتماعی است که در فقه بدان توجه شده است. مسائلی چون ارث در غیر طبقه اول، صله رحم و ارتباط خویشاوندی، اولویت فقرای خویشاوندی در پرداخت زکات و مانند اینها از جمله مسائلی است که در فقه درباره روابط خویشاوندی مطرح است.
 
چهار. روابط افراد با یکدیگر: شبکه روابط انسان به روابط با اعضای خانواده و بستگان محدود نمی شود، بلکه انسان با دیگر افراد جامعه در ارتباط است و در پرتو این ارتباط، نیازهای گوناگون زندگی خویش را بر می آورد. از مهم ترین بابهایی که به این امر پرداخته است، می توان به بابهای امر به معروف و نهی از منکر، معاملات، اجاره، رهن، ودیعه، عاریه، شرکت، قرض و... اشاره کرد.
 

تربیت عقلانی

تأثیر فقه در بعد عقلانی در مقایسه با دیگر ابعاد کمرنگتر می نماید؛ با این حال، زمینه هایی در فقه وجود دارد که به نحوی در پرورش این بعد مؤثر است. اینک به برخی از این زمینه ها اشاره می کنیم:
 
یک. شرط بودن عقل برای تکالیف شرعی: در همه احکام و تکالیف شرعی، عقل شرطی اساسی شمرده می شود و بدون داشتن عقل، هیچ تکلیفی متوجه انسان نخواهد بود. این شرط در سراسر بابهای فقهی، به ویژه در مبحث عقود و ایقاعات، تکرار شده است.
 
دو. داشتن احکامی برای حفظ عقل: مهم ترین عامل تهدید کننده توانمندی عقلانی، نوشیدنی های مست کننده است که از بارزترین مصادیق آنها شراب است. از آنجا که در فقه به حفظ و پرورش عقل انسان اهمیت ویژه ای داده شده، عوامل کاستی آن حرام شده است.
 

تربیت اخلاقی

با آنکه قلمرو فقه از اخلاق جداست، فقه و احکام آن در تربیت اخلاقی انسان مؤثر است و پایبندی به فقه و عمل به احکام آن، نتایج اخلاقی مهمی در پی دارد. تأثیر فقه در تربیت اخلاقی از جهات بسیار قابل بررسی است. از جمله، مبارزه با نفس و تهذیب آن از مباحث کلیدی تربیت اخلاقی است و فقه در این زمینه نقش آفرین است؛ به این بیان که محور مباحث فقهی تکلیف است و ماهیت تکلیف، الزام و حتمیت است که نیازمند نوعی تحمیل بر نفس و واداشتن آن به تکالیف است.
 
جهت دیگر، چگونگی برخی احکام و واجبات است که تأثیر اخلاقی برجسته ای دارند. برای مثال، جنبه اخلاقی نماز و روزه بسیار چشمگیر و برجسته است. نماز انسان را از منکرات و پلیدیها باز می دارد، مایه صفای قلب و آرامش دل می شود، فروتنی را به بار می آورد و پرهیز از غصب و تعدی به حقوق دیگران را به دنبال دارد. روزه نیز بهترین شیوه برای مبارزه با نفس و تسلط یافتن بر آن است؛ انسان روزه دار از همه یا بسیاری گناهان و محرمات می پرهیزد.
 
جهت سوم، پرداختن فقه به برخی از موضوعات اخلاقی است. از جمله مباحث اخلاقی که در کتابهای فقهی مورد بررسی قرار گرفته می توان به غیبت، کذب، تهمت و سخن چینی اشاره کرد.
 
منبع: مجموعه مقالات تربیتی، عبد الرضا ضرابی، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول، قم، ۱۳۸۸